سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند، روز قیامت به سه تن لبخند می زند :کسی که شبانه برمی خیزد و نماز می خواند، مردمی که برای نماز، صف می بندند ؛ و مردمی که برای پیکار با دشمن صف می بندند. [.رسول خدا صلی الله علیه و آله]
 
یکشنبه 93 آبان 11 , ساعت 10:13 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم

وقتی که در کوفه اعلام کردند که همه باید به جنگ حسین‏ ع بروند شخصی به کوفه آمده بود تا قرضش را بگیرد و برگردد.

به او گفتند: چه کار داری، گفت: آمده‏ام طلبم را بگیرم، دیدند که اگر او را بکشند، هیچ دردسری به‌وجود نمی‏ آید. چون کوفه مثل بیشتر شهرهای آن زمان، قبیله‏ ای بود هر کس را می‏ کشتند با قبیله او درگیر می‏ شدند و این شخص نه قبیله‏ ای داشت و نه پشتیبانی، لذا او را کشتند و جسدش را به دیوار شهر کوفه آویزان کردند و گفتند؛ هرکس به جنگ با حسین ع نرود چنین سرنوشتی دارد. دقت کنید این‌ها یک نفر را کشتند ولی همه ترسیدند.

یعنی اسلحه‏ ها بیش از آن که بکشد، ترس را به دل کوفیان می‏اندازد و در حکمت حسینی این مسئله خوب روشن شده است که قدرت و آبروی اسلحه‏ ها تا حدّ ترساندن است، ولی وقتی بریدند معلوم می‏شود قدرتی ندارند. ...یزید نفهمید که پدرش - معاویه- چگونه این همه مدت حکومت کرد، معاویه با برق اسلحه‏ ها حکومت کرد، ولی یزید اسلحه‏ ها را به کار انداخت و کار خود را خراب کرد و یا بگو حسین ع شرایط را مساعد دید و یزید را از تعادل خارج کرد و لذا او را مجبور کرد تا اسلحه‏ هایش را به کار اندازد. کربلا و بی‏رمقی اسلحه‌ها در نهضت حسینی، دیگر اسلحه ‏های دشمن، قدرت حکومت ندارند، چون دشمنِ حسین ع نمی‏تواند آن‌ها را از دور نشان دهد و رعب ایجاد کند، بلکه این تن اصحاب کربلاست که خود را به اسلحه ‏ها می‏زنند تا روشن شود آن وقت که انسان خود را به خدا باخته باشد، چقدر اسلحه ‏ها بی رمقند! آری وقتی انسان از بی معنایی خود نگران شد، دیگر برق اسلحه ‏های از دور به نمایش در آمده، نمی‏توانند او را در سایة بی معنای ترس، پوچ و بی معنا کنند، بلکه فریاد بر می‏آورد «فَیاسُیُوفُ خُذینی» ای شمشیرها مرا بگیرید.

برگرفته از کتاب کربلا مبارزه با پوچی ها(استاد طاهرزاده)



لیست کل یادداشت های این وبلاگ