سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شخص با انصاف، یاران و دوستان بسیاری دارد . [امام علی علیه السلام]
 
پنج شنبه 91 خرداد 4 , ساعت 12:41 عصر

 

***شهادت امام هادی علیه السلام تسلیت باد****

لازم به یاداوری است که زیارت روحبخش جامعه کبیره از ایشان نقل شده است.اینجانب به سهم خودم  هتاکی ها به این امام همام را  در این چند روز محکوم میکنم .

******لعن علی عدو کم******

تولد هادی امت

در حرکت نه چندان آرام زمان به گفتة اکثر مورخان ، چشم گیتی در سال 212 هجری قمری به جمال خورشیدی روشن می شود که چکیده فضیلت ، جوهره وجود وفیض مطلق است . مولودی که یادش آرام بخش دلها وپیامش آخرین امید ونهایت آرزوی دلدادگان به خدا میگردد. آن مولود کسی جز علی النقی امام هادی (ع) نبود آمد امام هدایتی که  روشنی بخش محفل بشری گردید وتشنگان حقیقت را از زلال هدایت که ریشه در وحی دارد  سیراب کرد .

امام هادی (ع) در بصریا ( روستایی در سه میلی مدینه ) از توابع مدینه به دنیا آمد ومکارم اخلاق ، شرافت ونجابت را چون دیگر ستارگان هدایت از خاندان نبوّت در خود جمع داشت.پس از تولد امام هادی (ع) پدر بزرگوارش امام جواد (ع) همچون ائمه دیگر (ع) سنت شرعی مراسم  تولد از اذان در گوش راست واقامه در گوش چپ وصدقه وعقیقه را بطور کامل اجرا نمود.

نام مبارک

امام جواد (ع) پدر بزرگوار حضرت هادی (ع) نام جد بزرگوارش را (علی) که نام امیر المؤمنین وزین العابدین وسید الساجدین علی بن الحسین بود بر فرزند خود نهاد وامام هادی (ع) به حکم وراثت ، خصوصیات این دو بزرگوار را در خود داشت . او بلاغت وسخنوری را از امیر بیان منشأ بلاغت وخواستگاه فصاحت  به ارث برده بود وتقوا عبادت را از سید الساجدین

 کنیه

کنیه گذاری بر افراد از جمله رسمهای عرب بوده ونوعی احترام بشمار می رفته است تا جایی  که مردمان آنروز با کنیه به تفاخر می پرداختند . 

 ائمه (علیهم السلام) این نکته را بخوبی رعایت می کردند وحتی به اطفال خود کنیه گذاشتنه وآنان را با کنیه صدا می زدند زیرا احترام نهادن در رشد روانی وبلوغ اجتماعی فرزند اثری مهم  وژرف دارد  که امیر مؤ منان در شعر ی که به این مضمون روایت شده می فرماید

 امام جواد (ع) به  تاسی  از امامان سلف فرزند خود را ابو الحسن خواند ودر این کنیه او را به امام موسی بن جعفر وامام رضا (ع) همانند ساخت.

محدثین وروات جهت تشخیص وتفکیک ، صفتی به ابو الحسن افزوده امام موسی بن جعفر (ع) را ابو الحسن الاول ، امام رضا (ع) را ابو الحسن الثانی وامام هادی (ع) را ابو الحسن الثالث می خوانند

القاب  

القاب امام گوشه هایی از فضائل ،مناقب وصفات والای ایشان را به خوبی تصویر می کنند

الامین - التقی   - الناصح  - المتوکل - المرتضی - الفقیه  - الطیب - العسکری - الوضح  - الرشید - الشهید  - الوفی  - الخالص - العالم  - نقی  - فتاح  - هادی - نجیب  - مؤتمن 

با آنکه متوکل بارها در صدد بود تا به بهانه قیام مسلحانه امام دهم را از میان بردارد، ولى هیچ گاه به این بهانه دست نیافت. با این حال، نتوانست حیات شریف آن حضرت را که مانع خودکامگىهاى او به عنوان محور تفکر اسلامى بود و همچون مرکزى که شیعیان بر گرد آن پروانه ‏وار مىچرخیدند، تحمل کند، لذا ایشان را بنا به روایتى، در تاریخ سوم رجب سال 245هجرى به شهادت رساند.

امام دهم در حالى که هشت سال و پنج ماه از عمر شریفشان مىگذشت، به مقام امامت نایل شدند و پس از سى و سه سال به شهادت رسیدند و در سامرا دفن شدند (صلوات الله وسلامه علیه وعلى آبائه وأبنائه الطاهرین).

امام هادی (ع) وشیعیان غالی

مشکلات درونی شیعه کمتر از مشکلاتی نبود که از خارج وبه وسیله دشمنان بر آنان وارد می شد به ویژه که مشکلات درونی در افزایش  مشکلات خارجی تاثیر مستقیم داشت به همین جهت  ، امامان شیعه (ع) به هر شکلی بود سعی داشتند تا دامن تشیع را از لوث غلّوپاک کرده وغلات را از خود طرد نمایند وبدین وسیله راهی برای حل مشکلات درونی خود پیدا کنند اما غلات ، به منظور سود جوئی ویا به بدلیل کج فکری ، خود را منتسب به ائمه شیعه (ع) کرده ومخالفتهای ائمه با خود را نوعی تقیه قلم داد می کردند آنچنان که در بلاد دور دست  که شیعیان ازعلم وفقه وفرهنگ شیعی رشد یافته ای  برخوردار نبودند ، عده ای فریب غالیان را خورده واز نظر عقیدتی به انحراف کشانده می شدند این جریان در بد نام ساختن شیعیان نزد فرق دیگر بسیار مؤثر می افتاد .  

امام هادی (ع) در ادامه فعالیت امامان پیشین ، غالیان درگیرشد زیرا در میان اصحاب او نیز افرادی از غالیان وجود داشتند ، احمد بن محمد بن عیسی یکی از شیعیان دانشمند ومعتدل که سخت به ائمه طاهرین دل بسته وبا هر گونه غلوی در دین مخالف بود.                                   

نقل کرده که طی نامه ای از امام هادی (ع) سؤال شد : احادیثی را به شما وپدرانتان نسبت داده اند که دلها از شنیدن آنها مشمئز می شود وبدان دلیل که این احادیث از پدران بزرگوارتان نقل می شود جرات رد آن را به خود نمی دهیم آنگاه ادامه می دهد ، علی بن حسکه وسالم بن یقطین که خود را از موالی ومنسوبان شما معرفی می کنند نقل می کنند که در آیه (إنّ الصلاة تنهی عن الفحشاء والمنکر ) فحشاء ومنکر اشاره به شخصی است که اهل رکوع وسجود نبوده است همین طور منظور از زکات مردی مشخص است نه پرداخت مبلغی درهم ودینار واموری از فرائض وسنن ومعاصی را بر همین منوال تاویل می کنند ، اگر مصلحت می دانید این امر را برای ما روشن فرمائید وبپیروانتان منت گذاشته ، آنها را از منجلاب این چنین تاویلات انحراف آمیز نجات دهید آن حضرت در جواب نوشتند :

( لیس هذا من دیننا فاعتزله ) این گونه تاویلات از دین مانیست از آن بپرهیزید.

مانند همین نامه از ابراهیم بن شیبه وسهل بن زیاد نیز روایت شده است به طوری که جواب امام در پاسخ یکی از آنها بسیار مفصل بوده  ودر آن علاوه بر رد محمد بن حسکه وانکار ولایت ووابستگی او به خاندان رسالت ، سخنان وی را باطل شمرده وشیعیان خود را به اجتناب از آنها امر فرموده است . حتی از آنها خواسته به هر کدام که از این دو نفر دسترسی پیدا کردید بی درنگ به قتلشان اقدام کنید . در روایت دیگری محمد حسکه وقاسم یقطینی از سوی امام مورد لعن ونفرین قرار گرفته اند .

علی بن حسکه استاد قاسم شعرانی یقطینی بوده که او نیز از بزرگان غلات ومطرود ائمة طاهرین (ع) است .حسن بن محمد بن بابای قمی ومحمد بن موسی شریقی نیز از شاگردان علی بن حسکه بوده اند . از کسانی که مورد لعن امام هادی (ع) قرار گرفته اند ، محمد بن نصیر نمیری وفارس بن حاتم قزوینی بودند امام ضمن نامه ای که در آن از ابن بابای قمی بیزاری جسته اند  فرموده اند او ? ابن بابا ? گمان برده که من او را به نبوت  بر انگیخته ام  واو باب من است سپس خطاب به شیعیان می فرماید : اگر توانستید او را بکشید .

محمد بن نصیر نمیری که ادعای نبوت می کرد ، رئیس فرقه نمیریه ویا نصیریه بوده است . گفته شده است که او معتقد به تناسخ وربوبیت امام هادی (ع) وهمچنین معتقد به جواز نکاح با محارم وازدواج  مرد با مرد بوده وادعا داشت که از طرف امام هادی (ع) به نبوت مبعوث شده است محمد بن موسی بن حسن بن فرات نیز او را پشتیبانی می کرده است . پیروان محمد بن نصیر که نصیریه خوانده شده اند از مشهورترین فرقه های غالی بوده اند که خود به چند گروه تقسیم می شدند .

از دیگر غالیان این دوره عباس بن صدقه ، ابو العباس طرفانی (طبرانی ) وابو عبد الله کندی معروف به شاه رئیس بود که همه از بزرگان غلات بوده اند.  

امام هادی (ع) دستور داد  فارس بن حاتم دستور را تکذیب وهتک نمایند ودرباره اختلافی که میان فارس بن حاتم وعلی بن جعفر پیدا شده بود ،  جانب علی بن جعفر را گرفته وابن حاتم را رد وطرد کرد.همچنین دستور قتل ابن حاتم را صادر نمود وبرای قاتل وی سعادت اخروی وبهشت را تضمین کرد . سر انجام شخصی از شیعیان به نام جنید پس ازکسب اجازه شفاهی از امام ، ابن حاتم را به قتل رساند .

روایات زیادی که درباره ابن حاتم در رجال کشی آمده ،  وجود خطر بزرگی از جانب او را که موجودیت شیعه را تهدید می کرد ه ، نشان می دهد. شیعیان مکرر درباره او از امام هادی (ع) پرسشهائی کردند  وامام در جواب تمامی این پرسشها از وی بیزاری می جستند .

سری بن سلامه نامه دیگری را در باره غالیان وفساد آنها به  امام هادی (ع) فرستاد که امام در جواب آن ، شیعیان را دعا فرمود وآنها را به ثبات قدم ومقاومت در برابر غلات دعوت کرد.

از دیگر غالیانی که خود را از اصحاب امام هادی (ع) قلمداد می کرد  احمد بن محمد سیاری است که بیشتر علمای رجال او را غالی وفاسد المذهب دانسته اند .

کتاب القراءات از مصادر اصلی روایاتی است که در تحریف قرآن توسط برخی از افراد نادان به آن ، استدلال شده است. به ویژه که امام هادی (ع) خود به سلامت قرآن از تحریف ودست نخوردگی آن از نظر کلیه فرق اسلامی تاکید ورزیده است:

قد اجتمتِ الامةُ قاطبةً لا اختلاف بینهم إنَّ القرآن حقٌ لا ریبَ فیهِ عندَ جمیع اهلِ الفرق.

حسین بن عبید از دیگر غالیانی بود که خود را از اصحاب امام هادی (ع) می دانست. احمد بن محمد بن عیسای قمی که از عالمان ضد غلو شهر قم بود ، او را همراه جمعی دیگر به اتهام غلّو از قم بیرون راند. چنانکه پیش از این نیز متذکر شدیم قمی ها اندیشه ناب شیعی داشته وکوچکترین غلوی  را تحمل نمی کردند. بدین سبب گاهی اشخاصی را که حتی از غلات نبوده وگاه از مفوضه به شمار آمده ویا روایات نقل شده توسط راویان غالی را روایت می کردند ، تحمل نکرده از قم بیرون می کردند .

به هر روی تکذیبها وطردهای مکرر ائمه (ع) از غالیان سبب شد که آنها رو به  به زوال گذارده  ومهمترین سلاحشان که انتساب وتمسک واهی به ائمه طاهرین (ع) بود از دست بدهند. با این حال اندیشه های غالیان تا قرنها باقی ماند وهنوز نیز مذاهبی در این گوشه وآن گوشه جهان اسلام یافت می شود که نسبتی با این فرقه های گمراه دارند.افزون بر آن ، تاثیرهای فکری آنها در متون حدیثی شیعه باقی مانده وگاه کسانی ، برای مسائلی که سابقه ای در تشیع اصیل ندارد به آنها استناد می کنند .

فتح بن یزید جرجانی ضمن روایت مفصلی ازامام هادی (ع) اعتراف می کند که او بر این باور بود که امام نیازی به خوردن وآشامیدن ندارد ؛ زیرا با مقام امامت سازگار نیست ؛ وامام هادی (ع) خطاب به وی فرمود :

ای فتح بن یزید ! حتی پیامبران که اسوه ما هستند می خورند ومی آشامند ودر بازارها راه می روند وهر جسمی این چنین است ، جز خدا که جسم را جسمیت بخشیده است.



لیست کل یادداشت های این وبلاگ