سفارش تبلیغ
صبا ویژن
چون خشمناک شوم ، کى خشم خود را فرو نشانم ؟ آنگاه که انتقام گرفتن نتوانم ، تا مرا گویند اگر شکیبا باشى بهتر یا آنگاه که توانم تا مرا گویند اگر ببخشایى نیکوتر . [نهج البلاغه]
 
چهارشنبه 102 دی 20 , ساعت 7:10 عصر
«اولین برف» روایتی از زندگی اولین شهید دانش آموز انقلاب در قیام 19 دی

کتاب «اولین برف» داستانی کوتاه از زندگی کوتاه اولین شهید دانش‌آموز انقلاب اسلامی ایران در 19 دی ماه قیام خونین مردم انقلابی قم را روایت می‌کند.

به گزارش خبرنگار دین تسنیم، «حجت الاسلام هادی منش» استاد حوزه و دانشگاه و نویسنده کتاب‌های کودک و نوجوان این بار با کتاب «اولین برف» به سراغ سوژه شهید نوجوان انقلاب اسلامی رفته است. این کتاب داستانی کوتاه از زندگی کوتاه اولین شهید دانش‌آموز انقلاب اسلامی ایران در 19 دی ماه قیام خونین مردم انقلابی قم را روایت می‌کند.

«اولین برف» داستانی کوتاه از پسر نوجوانی به نام حیدر است. حیدر با خلاقیت و جسارت خودش کرسی برقی درست می‌کند و مادر را از رنج هر روزه آماده کردن زغال برای کرسی نجات می‌دهد. زیرزمین خانه کارگاه حیدر و محلی برای رشد و شکوفایی اوست. شهر شلوغ است و سرما هم بیداد می‌کند. 19 دی ماه است و حیدر آرام و قرار ندارد. در سرداب خانه خشت‌های کف را کنده و اعلامیه و نوارهای حضرت امام خمینی (ره) را در آنجا پنهان کرده. سرداب خانه محل کارهای مخفیانه هم هست. آن روز با شور و هیجانی بیشتر از پیش به خانه آمد. عکسی را که به تازگی در عکاسی گرفته بود را به دست مادر داد و در سر سفره ناهار تند و با عجله آش داغ را خورد تا به سخنرانی آیت الله نوری همدانی برسد. حیدر رفت و پدر هنوز مشغول رنگ زدن درب خانه بود. صدای شلیک و فریاد و شعار به گوش می‌رسید. پدر به این صداها عادت داشت. سال‌های آخر حکومت پهلوی بود و شهر هر روز شلوغ‌تر و تظاهرات‌ها پر شورتر می‌شد اما صدای یک تیر انگاری قلب پدر را نشانه گرفته باشد. قوطی رنگ از دستش افتاد و ...

حیدر رضایی یکی از همان سربازانی است که حضرت امام خمینی (ره) سال‌ها پیش وعده‌شان را داده بود. او با سن کم و جثه ریزه‌اش هدیه حضرت علی بن موسی الرضا (ع) بود برای پدر و مادرش و اولین شهید دانش‌آموز انقلاب در قیام 19 دی مردم قم...

در قسمتی از کتاب می‌خوانیم:

حیدر همیشه توی خانه که می‌آمد، اول صدام یزد: «مامان!»

مادر همانجور که تکیه داده بود و نوزاد را شیر می‌داد، از پنجره اتاق، سرک کشید توی حیاط. حیدر پله‌های ایوان را دوتایکی کرد و تندی با پاشنه پا، کتونی‌هایش را با یک چشم به هم‌زدن از پا درآورد و انگار سر آورده باشد، توی اتاق پرید و وسط اتاق، چهارزانو زد. از زیر کاپشنش، یک قاب عکس بیرون آورد و گفت: «چشمات رو ببند مامان...»

پایه پشتی قاب عکس را باز کرد و قاب را وسط اتاق جلوی مادر کاشت.

پرسید: «عکسم چطوره؟»

برق شیشه قاب، توی چشمان زلال شمسی درخشید. در یک دستش نوزاد بود و بادست دیگرش قاب رو برداشت؛ خوب صورت حیدر را توی عکس وارسی کرد: «مادر قربونت بشه»...

کتاب «اولین برف» به قلم «حجت الاسلام ابوالفض هادی منش» و با تصویرگری اسماعیل چشرخ برای گروه سنی نوجوان، در 28 صفحه و به قیمت 35 هزار تومان از سوی انتشارات کتاب جمکران با همکاری کنگره ملی شهدای استان قم در تابستان امسال منتشر شده است.



لیست کل یادداشت های این وبلاگ