سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سخن گویید تا شناخته شوید که آدمى زیر زبانش نهان است . [نهج البلاغه]
 
پنج شنبه 102 شهریور 2 , ساعت 11:42 عصر

«نوشته خانم تجار، شیرین و پخته و مبتکرانه است» این بخشی از تقریظ رهبر معظم انقلاب اسلامی بر کتاب «اسم تو مصطفاست» نوشته‌ خانم راضیه تجار است. خبرگزاری فارس به مناسبت رونمایی از این تقریظ رهبر انقلاب با نویسنده کتاب گفت‌وگویی ترتیب داده است.

گفت‌وگوی تفصیلی| راضیه تجار: تقریظ رهبر انقلاب اتفاق زیبای زندگی‌ام بود

فارس پلاس؛ روایت روز - «نوشته خانم تجار، شیرین و پخته و مبتکرانه است» این بخشی از تقریظ رهبر معظم انقلاب اسلامی بر کتاب «اسم تو مصطفاست» نوشته‌ خانم راضیه تجار است. خبرگزاری فارس به مناسبت رونمایی از این تقریظ رهبر انقلاب در گفتگو با نویسنده‌ کتاب ابعاد مختلف تالیف این کتاب و تقریظ رهبری بر آن را مورد بحث و بررسی قرار داده است. روایت نویسنده از ویژگی‌های شخصیتی شهید صدرزاده و شیوه‌ی مواجهه‌ی او با چالش‌ها در مسیر دستیابی به اهداف متعالی مدنظرش خواندنی است.


متن تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «اسم تو مصطفاست» نوشته راضیه تجار

 

برای شروع بحث بفرمائید نحوه‌ی آشنایی شما با شهید مصطفی صدرزاده چگونه بود؟ و چه شد که تصمیم گرفتید زندگینامه‌ای داستانی از این شهید بنویسید؟

خانم راضیه تجار: بسم‌الله الرحمن الرحیم. به‌هرحال من جدا از کارهای خلّاقه که بسیار نوشتم، همیشه یک نگاهی هم به ساحت شهدا داشتم و درمورد شهدا کار کردم و زندگینامه داستانی نوشتم. در آن مقطع زمانی دوست داشتم که در این زمینه بنویسم. خودم از روایت فتح خواستم که یک شهیدی را معرفی کنند، به آن‌ها گفتم که می‌خواهم یک کار جدیدی را آغاز کنم و به‌هرحال این ارتباط برقرار شود.

همان روزها ظاهراً شهید صدرزاده که من ایشان را نمی‌شناختم، به‌عنوان مدافع حرم شهید شده بودند. آقایی که آنجا بودند به من گفتند یک آقای جوانی هست که رفتند سوریه و تازگی هم شهید شده‌اند، شاید یک هفته هم نبود، گفتند شما حاضرید بنویسید؟ گفتم که من باید عکسشان را ببینم و مقداری اطلاعات در ارتباط با ایشان داشته باشم چون این ارتباط قلبی واقعاً خیلی نیاز است که بین نویسنده و سوژه برقرار باشد. بعد این اطلاعات را حدود یک هفته بعد به من دادند، آن را نگاه کردم و گفتم من راجع به ایشان می‌نویسم.

بعد مسئله مصاحبه بود و مسئله نگارش، که نگارشش واقعاً دو سال طول کشید چون هم خانم‌شان داغدار بودند و تازه همسرشان شهید شده بود و هم اینکه فواصلی پیش آمد که من خیلی اذیت می‌شدم؛ ولی خب خیلی صبوری کردم. مثلا در حین نوشتن به سوال‌هایی برمی‌خوردم و...  البته این زندگینامه داستانی بود و در زندگینامه داستانی هم یک‌جاهایی خود نویسنده هست که می‌سازد اما چون نباید تحریفی پیش بیاید این ارتباط باید برقرار باشد.

اینکه شما خاطرات و صحبت‌های خانواده شهید را در قالب داستان آوردید خیلی جذاب است. چه روشی را طی کردید و از چه شیوه و الگویی برای بیان شرح حال این شهید در قالب روایت داستانی استفاده کردید؟ در این مسیر مهم‌ترین چالشی که با آن مواجه بودید چه بود؟

خانم راضیه تجار: زبان هنر از یک روایت صرف جذاب‌تر است. البته همه داستان‌ها، داستان‌های خلاقه هم اکثراً ریشه در واقعیت دارد. اما اینجا بالاخره استفاده از طرح و توطئه و در حقیقت شخصیت‌پردازی داستانی و نثر و بیان داستانی و نه یک نثر خشک مدنظر است. من سعی کردم از همه اینها به‌اضافه فضاسازی و همه آن عناصری که در داستان باید استفاده کرد، اینجا استفاده کنم؛ به گونه‌ای که در حقیقت خواننده وقتی کار را دست می‌گیرد با یک داستان روبه‌رو شود. گرچه به‌هرحال می‌داند که شخصیت‌ها حقیقی و زنده بوده و هستند. البته بعضی از مسائل را هم  نویسنده مجاز نیست تحریفی در آن صورت دهد.

 اتفاقا می‌دانید که این رغبت و راغب بودن به واقعیت زیاد است؛ هم بین نویسنده‌ها و هم مخصوصاً خواننده‌ها. چون خواننده‌ها شاید خیلی علاقه نداشته باشند به ادبیاتی که خیلی خاص است و به همین خاطر است که این نوع آثار، که احساس می‌کنند هرچه می‌خوانند حقیقت محض است، برایشان جالب است.

در نتیجه، با این کار خوشبختانه ارتباط برقرار شد. می‌شود این خاطرات را در دوماه هم نوشت اما من به‌عنوان نویسنده، می‌گویم این کتاب زمان برد و واقعاً دو سال طول کشید. آنچه که مخصوصا یک مقدار من را آزار می‌داد زمان بود و اینکه چون زندگی هشت ساله را داشتم مرور می‌کردم، خیلی مهم بود که زندگی هشت ساله این زوج به‌اضافه حقیقت‌مانندی کار در داستان دربیاید. به‌هرحال نوشته شد و الحمدلله با استقبال خوب مخاطب هم مواجه شد.

نکته جالبی گفتید، اینکه برای خواننده واقعیت جذاب‌تر است و اینکه بداند داستان حقیقی است. در این کتاب چقدر سعی کردید از عناصر خیال و داستان و ... استفاده کنید و چقدر متکی بر واقعیت بودید؟ خودتان هم مبنا را گذاشتید بر واقعیت؟

خانم راضیه تجار: وقتی نویسنده زندگی داستانی می‌نویسد، سعی می‌کند که آن چیزهایی که خیلی اصل است عوض نکند. مثلاً دوتا فرزند دارند اینجا نباید نوشت پنج فرزند یا اینکه اگر زادگاه شخصیت‌ها فلان‌شهر است و شخصیت‌ها هم اصراری ندارند بر اینکه حتماً عوض شود، چون بعضی مواقع این هم هست، خب باید همان که هست را نوشت؛ اما در اینکه غذا چه خوردیم، فضای خانه چگونه بود و... دیگر این‌ها خیالات نویسنده است که می‌سازد.

این که من داستان را از انتها شروع کنم و خانم را سر مزار قرار بدهم، چیزهایی است که دیگر مبدعش خودم هستم و خیلی از مسائل از این دست، توصیفات، نگاه‌ها، برداشت‌ها خیلی چیزهایی که تحریف جدی نیست دیگر خود نویسنده لحاظ می‌کند. به نظر من در این زمینه‌ها مخصوصاً برای شهدا نباید کم‌فروشی کرد. واقعاً با همه وجود باید نوشت و ارائه کرد. مضاف بر اینکه پنج حس خواننده را باید درگیر کرد. از این جهت که واقعاً هم‌ذات‌پنداری کنند و آن پیام و آن چیزی را که جان‌مایه کار است واقعاً به جانش بنشیند.

 

برخی کتاب‌ها، صرفاً به فانتزی‌های زندگی شهدا و یا خوشی‌های آن می‌پردازند و روایت یک سویه‌ای را ارائه می‌دهند. نحوه مواجهه شما با چالش‌های زندگی شهید چگونه بود؟ و اینکه به نظر شما نحوه مواجهه شهید صدرزاده با مشکلات چگونه بود؟

خانم راضیه تجار: ببینید ایشان خیلی عینی و به‌روز است. شهید صدرزاده در این داستان یک قهرمان نیست که از آسمان به زمین آمده باشد. بلکه او یکی از هزاران جوانی است که در این مملکت زندگی کرده‌ و می‌کنند.

 ایشان انسانی هستند با یک نگاه انسانی. به‌اضافه اینکه یک جوانی هستند که بنا بر ذوق و علاقه و شاید آن استعداد درونی، همه اینها و یک بخشی از چیزهایی که اکتسابی است یک شخصیت واقعی و حقیقی از ایشان ساخته است. در کتاب هم من اصلاً سعی نکردم برای ایشان دو بال اضافی بدوزم.

ایشان هم یک آدم فرهنگی است، هم یک آدم ولایی است، هم یک آدمی است که اهل ایمان است به‌اضافه اینکه فردی است که از همان سنین نوجوانی تا جوانی سعی می‌کند که ارتباط بگیرد و مردم‌دار است. بعدها سعی می‌کند به یک عده از بچه‌ها آموزش بدهد، علاوه بر خانواده به جامعه هم نگاه دارد. به جامعه اطرافش نگاه وسیع دارد. مثل خیلی از جوان‌ها به‌موقع ازدواج می‌کند، بچه‌دار می‌شود، صاحب فرزند می‌شود؛ اما چیزی که است این است که ذهنش محدود نیست. اینگونه نیست که بخواهد یک خط راست را بگیرد و جلو برود، ایشان سعی می‌کند که تجربه‌های فراوانی داشته باشد در زندگی‌اش؛ یعنی یک آدم اداری پشت‌میزنشین نمی‌شود. بلکه سعی می‌کند که تجاربی در زمینه‌های کسب‌وکار بدست آورد. او تجربه‌های چندانی دارد از گاوداری که تأسیس می‌کند، از فروش برنج که این کار را می‌کند و...

پایگاه مقاومت بسیج هم تأسیس می‌کند و خودش راهبری می‌کند. اهل مسجد است و یک آدم خشک‌مقدس هم نیست. ارتباطاتش خیلی ارتباطات به‌روزی است و اهل مزاح و شوخی و خوش‌اخلاقی هم است. وجوه مثبت بچه‌های اطرافش را هم می‌بیند. یعنی به‌عنوان یک معلم سعی می‌کند که روی نقاط ضعف این‌ها تکیه نکند تا زده‌شان بکند و فراریشان بدهد. اینها همه نشان می‌دهد که این جوان یک دیدگاه خوبی داشته و توانسته که در همان کوچه و محله و مسجد و پایگاه فرماندهی کند و بعد برسد در یک سطح وسیع‌تر. آن مواقعی هم که موانع برایش پیش می‌آمده، حالا چه برای کارت پایان خدمت بوده که پایان خدمت ندارد و نمی‌گذارند برود و یا اینکه اگر می‌رود عراق او را برمی‌گردانند، ولی به‌هرحال ایشان چون در ذهنش هدف بزرگی داشته سعی می‌کرد موانع را دور بزند و به یک طریقی به هدفش برسد و بالاخره می‌رود جزء مدافعین حرم مشهد؛ فاطمیون. می‌رود و خودش را آنجا جا می‌زند و سعی می‌کند تغییر قیافه دهد و لهجه را یاد می‌گیرد و... وقتی هم یک‌جاهایی گیرش می‌اندازند و او را برمی‌گردانند یا مانع می‌شوند، می‌گوید در هشت سال دفاع مقدس بعضی‌ها می‌رفتند شناسنامه‌شان را تغییر می‌دادند و سنشان را اضافه می‌کردند من هم اگر خطا کردم در راستای یک هدف بزرگ است. و به همین جهت هم خطایش به نظر من چیزی نیست که بخواهد زیر سوال ببرد. به هرحال ایشان می‌رود سوریه. غیر از این، خب زندگی‌شان یک زندگی عاشقانه بوده. ازدواج سنتی بوده است. به‌هرحال یک زندگی عاشقانه خانوادگی داشتند که علاقه‌ها بوده به خانواده‌اش، به بچه‌اش؛ ولی با وجود همه خواهش و تمناها، ممانعت‌ها، التماس‌ها و سدهایی که همسرشان جلوی ایشان می‌ساخته باز ایشان این‌ها را دور می‌زده و می‌رفته. برای چه؟ برای اینکه یک نگاه متعالی‌تری داشته و غایت را هم می‌دانسته که می‌خواهد دشمن را از بین ببرد. نمی‌خواسته که خودش را از بین ببرد؛ ولی به نظر من هرکسی در این شرایط که قرار می‌گیرد یک مراتبی را طی می‌کند و یک‌شبه بعضی‌ها از نظر روحی به یک مدارجی می‌رسند.

شاید آدمی که واقعاً پیرو این مکتب است و آن حال و هوا را درک کند، دیگر نمی‌آید در خانه و منتظر شود که در رختخواب بمیرد. متوجه‌اید؟ و از خیلی از چیزها می‌گذرد. شاید این‌ها به نظر شعار بیاید ولی حقیقت است. من در مورد شهدای زیادی نوشتم مثل شهید بابایی، شهید شیرودی و کارهای دیگر. مشترکات دارند این آدم‌ها و در ایشان هم این اتفاق افتاده بود. به همین دلیل برای نام کتاب و برآیند کار که اتفاقا در فصل آخر هم به نظرم رسید «اسم تو مصطفاست» را انتخاب کردم. و به همین جهت واقعاً ایشان یک «برگزیده» است و می‌تواند برای طیف وسیعی از جوانان یک الگو شود. چون رسیده بود بدون شعار، یعنی باشعور رسیده بود.

 

اشاره‌ای کردید به سختی‌هایی که شهید صدرزاده برای رسیدن به آن هدفی که داشت متحمل شد و خیلی جالب توصیف کردید. اگر بخواهید نکته خاصی از زندگی شهید که برای خود شما جذاب بوده بگویید، به چه چیزی اشاره می‌کنید؟

خانم راضیه تجار: خلاقیت بالا، پشتکار وسیع؛ اگر در بعضی از کارها، مثلاً در دوران دبیرستان ایشان آدمی نبوده که خیلی موفق باشد، شاید تجدید هم می‌آورده، ولی آنجایی که باید به هدفش می‌رسیده، به دنبال آن غایت و آن چیزی که مدنظرش بوده، می‌رفته و آن را به‌سرعت عملیاتی‌اش می‌کرده و هوشش را هم به کار می‌برده است. ما انتظارمان از نوجوانان‌مان این است که همیشه شاگرد اول باشند، درحالی که باید دید استعدادشان در چه مسیری است و البته باید در مسیر درست باشد. بعد به نوعی جهت داده شود که با بینش و دانایی کامل سعی کنند به آنچه باید برسند.

حتی بعد هم تازه دوباره شروع می‌کنند می‌روند دانشگاه و این هم جالب است.

خانم راضیه تجار: بله، حتی رشته‌ای که انتخاب می‌کنند رشته ادیان و عرفان است یعنی باید پربارتر شوند، ذهنشان بازتر شود. اگرچه ترم آخر نرفتند مدرکشان را بگیرند. دنبال مدرک هم نبودند، دنبال دانایی و فهم بودند.

اولین بار چطور اطلاع پیدا کردید که این کتاب موردتوجه رهبر معظم انقلاب اسلامی قرار گرفته و ایشان بر کتاب شما تقریظ نوشتند؟ فکر می‌کنید چه عواملی باعث شده ایشان بر کتاب «اسم من مصطفاست» تقریظ بنویسند؟

خانم راضیه تجار: این کار شاید سه سال پیش به دست ایشان رسید. زمزمه‌ای به گوشم رسید ولی اینکه عیان شود و... نبود. به‌هرحال یک صبوری می‌طلبید. حضرت آقا به نظر من به ادبیات و کتاب و کتابخوانی خیلی توجه ویژه‌ای دارند، مخصوصاً درباره شهدا. متأسفانه این در بین خیلی از مسئولین مغفول است. کمتر کسی است حتی آنهایی که در این زمینه‌ها مسئولند، واقعاً بیایند و به این مقوله اشاراتی داشته باشند. ولی درباره ایشان می‌توانم بگویم سعادتی بود برای خود من و یکی از اتفاقات بسیار زیبای زندگی خود من همین قضیه بود، وقتی شنیدم و فهمیدم این اتفاق افتاده، و بسیار هم خوشحالم.


کتاب «اسم تو مصطفاست»

 

فکر می‌کنید چه عواملی باعث توجه ایشان به این کتاب شد؟

خانم راضیه تجار: اول اینکه شخصیت، شخصیت شاخصی است و واقعاً مصطفاست و یک عنایتی هم پشت قضیه است و هم اینکه به هرحال من با همه قلبم نوشتم. به هرحال این‌ها و همراهی خانمشان و گفتنی‌هایی که باید می‌گفتند را گفتند، همه با هم ممزوج شده است. به‌اضافه اینکه رهبر عزیزمان نسبت به ادبیات واقعاً شناخت دارند و سره را از ناسره تشخیص می‌دهند. به نظرم ایشان آن چیزی را که در سطور این کتاب خفته، دیدند.

 اگرچه کتاب بیست‌ودوتا چاپ خورده اما امیدوارم که واقعاً برسد به دست خیلی از جوان‌های ما و زوج‌های ما، این خیلی مهم است. خانم و آقا هم فرق نمی‌کند. خیلی از آنهایی که در طول این چندسال کتاب را خواندند  با من صحبت کردند و گفتند ما کار را خواندیم و مثلا لذت بردیم یا گریه کردیم یا حتی زنگ زدند به من و گفتند می‌خواهیم فیلمنامه‌اش را اجازه بگیریم. که البته گفتم نه؛ فیلمنامه‌اش هم که نوشته ‌شود خود من باید در کار باشم. الحمدلله که بازخورد خوبی داشته است.

رهبر معظم انقلاب اسلامی اخیراً یک جریان فرهنگی و ادبی در حوزه ادبیات و تاریخ دفاع مقدس و مدافعان حرم ایجاد کرده‌اند. برداشت و تحلیل خود شما از این رویکرد و حرکت رهبر انقلاب و این حمایت‌هایشان از ادبیات دفاع مقدس و نویسندگان این حوزه چیست؟

خانم راضیه تجار: بعضی مواقع مرز را فقط مرز ایران یعنی همین‌جا می‌بینیم و دفاع را در همین محدوده کشور عزیزمان ایران خلاصه می‌کنیم. ولی می‌دانیم که دشمن چگونه جریان مقاومت را می‌زند و از یک جاهایی شروع می‌کند تا به ایران برسد؛ یعنی در ذهن دشمن، مرز ایران بسیار گسترده است. اگر چنین بصیرت و نگاه جامعی داشته باشیم، متوجه می‌شویم که این افراد، آن موقعی که نیاز بود از ایران رفتند برای اینکه در حقیقت از مرز ایران دفاع کنند. این جوان‌ها جزء اولین‌ها بودند منتهای مراتب هم مسئله ایران بود هم حرم خانم حضرت زینب (سلام الله علیها)، و در نتیجه عنایت خود ایشان هم بود که بالاخره توفیقاتی حاصل گردید.

این اقدامات رهبر انقلاب در واقع یک نوع فرهنگ‌سازی است، من یادم است وقتی دفاع مقدس تمام شد و آن قطعنامه صادر شد می‌گفتند دیگر تمام شد، نوشتن نمی‌خواهد دیگر. ولی در حقیقت بعد از آن رهبر معظم تأکید بیشتری کردند، ویژگی‌های بیشتری را در این مقوله دیدند و اتفاقاً چقدر درست بود. به این صورت که اصلاً یک جریانی درست شد، ادبیات در این حوزه خیلی تقویت شد. حالا چه خاطراتی که جمع‌آوری شد و می‌تواند برای نسل‌های بعد دست‌مایه کار باشد، چه زندگینامه داستانی، چه خودنوشت‌ها و اتوبیوگرافی‌هایی که نوشتند، چه زندگینامه داستانی‌ها و چه رمان‌ها. گرچه هنوز هم در این زمینه کار بسیار است و باید انجام شود.

پس این جریان اتفاق افتاده و نهالی است که یک درخت تناوری شده است و جای رشد بسیاری دارد. شاخه‌های متعددی دارد که باید در این زمینه آن‌هایی که نقد و پژوهش و... می‌کنند راجع به خطاها و حفره‌ها و قوت‌ها و... صحبت کنند. اما چیزی که هست، می‌گویم این نگاه حضرت آقا خیلی کمک کرد به رشد این جریان و ان‌شاء‌الله که ضعف‌های کار هم به مرور برطرف خواهد شد.

حالا در کنار این بحث، رهبر معظم انقلاب اسلامی خصوصاً در سال‌های اخیر یک حمایت خاصی در بحث نویسنده‌های خانم در حوزه دفاع مقدس و جریان مقاومت داشتند. به نظرتان دلیل این حمایت از خانم‌ها که بیایند و شروع کنند بنویسند و روایت کنند، چه می‌تواند باشد و چه ثمراتی داشته است؟

خانم راضیه تجار: من فکر می‌کنم ابتدا ایشان در طول این سالها نمی‌گفتند خانم‌ یا آقا؛ می‌گفتند بنویسید. اما در عمل خانم‌ها در این زمینه بیشتر فعالیت کردند و شاید به این دلیل که یک مقدار احساسی‌تر، یک مقدار وقتشان آزادتر و یک مقدار بیشتر پای کار هستند. به‌طور مثال مثلاً کلاس‌های داستان‌نویسی را من می‌بینم شاید هجده‌تا خانم ثبت‌نام می‌کند دوتا آقا. به هرحال خانم‌ها خودشان را نشان دادند و در این زمینه فعالند. همچنان که مردان زیادی رفتند و در آن ساحت جنگیدند و وقت گذاشتند برای دفاع و خانم‌ها این جبهه را پشتیبانی کردند. در این زمینه هم به نظر من یک نوع پشتیبانی است، از نظر عاطفی، احساسی، روایتگری. چقدر هم خوب است جاهایی که کلاس‌های داستان‌نویسی است و مراکزی که این چراغ را روشن کردند، این بچه‌ها و افرادی که دارند در این زمینه فعالیت می‌کنند بیشتر مورد حمایت و توجه قرار بگیرند. البته من تفکیک نمی‌کنم که فقط راجع به دفاع مقدس، نه! باید این جوشش درونی باشد، باید باورمندی باشد، باید با اعتقاد باشد، باید با چیره‌دستی باشد. باید کارهایی که در این زمینه می‌شود از قوت برخوردار باشد نه اینکه ضعیف باشد چون کاری که در زمینه رزم، در زمینه دفاع، در زمینه جنگیدن، در زمینه مقاومت شده کاری کارستان بوده، کار بزرگی بوده است. در نتیجه باید نویسندگان توانا در این زمینه، میدان را خالی نکنند. حالا آن‌هایی هم که برنامه‌ریزی می‌کنند و در این حوزه چراغی را روشن کردند نباید بگذارند که این صحنه خالی شود.

 

اگر نکته‌ای شاید رسانه‌ای نشده باشد یا خاطره و روایتی از دیدار با رهبر انقلاب دارید یا توصیه‌هایی که ایشان داشته‌اند به نویسندگان در این عرصه، بفرمائید.

خانم راضیه تجار: در طول این چندسال یکی دو دیداری که به صورت جمعی با نویسندگان خدمت‌شان داشتیم، یکی از طرف انجمن قلم بوده، یکی دیدار 30،40 نفره نویسندگان بوده است. ایشان تأکید بسیاری بر ادبیات دارند. توجه به رشد ادبیات و مطالعه، همانطور که در نمایشگاه‌ها معمولاً ایشان تشریف بردند و وقت گذاشتند. این سفارش به مطالعه، این چراغ را روشن کردن و نوشتن برای این ساحت و خصوصاً برای رمان و زندگینامه، یا همان تقریظ‌هایی که انجام می‌دهند در عین هزار و یک مسئله سیاسی و گرفتاری‌های عمومی، این نشان از چیست؟ مشت نمونه خروار است. این برای آموزش به کسانی که در این ساحت هستند حالا قدرت دستشان است، امکانات دستشان است و میز و دم‌و‌دستگاهی در این زمینه‌ها دارند به اضافه نویسندگان. توصیه به نویسندگان که این ساحت را خالی نگذارید و بنویسید، واقعاً وظیفه دارید در این زمینه کار کنید. چرا؟ برای فرهنگ‌سازی. برای رسوخ در جان و روح مخاطب. برای اینکه تا چیزی به زبان هنر درنیاید در دل نمی‌نشیند، در جان نمی‌نشیند.

تحلیل شما از آینده جریان ادبیات و کتب دفاع مقدس با توجه به اینکه الان خیلی توجهات رفته سمت فیلم و فضای مجازی، چیست؟

خانم راضیه تجار: من آدم خوشبینی هستم و الحمدلله که این پیش‌بینی هم درست درمی‌آید. ببینید یک زمانی واقعاً در دهه شصت و... خب خیلی کلاس‌های داستان‌نویسی کم بود، هم اساتیدی که در این زمینه کار می‌کردند و هم اینکه حضور خانم‌ها در این مقوله خیلی کم بود. سرمایه‌گذاری کتاب در این زمینه هم کم بود. می‌خواهم بگویم که این رو به رشد بوده است. این جریان رو به رشد بوده و موضوعات بسیاری، یعنی یک زمانی مثلاً شاید خیلی شعاری نوشته می‌شد اما حالا در کتاب‌هایی که چاپ شده می‌بینیم که خیلی تنوع در این زمینه هست. ولی هرکتابی که چاپ می‌شود کتاب خوبی نخواهد بود. تعدادی مانا می‌شود. از دفاع مقدس حدودا 35 سال و از جریان مدافعین حرم چندسالی گذشته است. اینجا نیاز است کتاب‌های خوب یک بررسی شود. کتاب‌های مانا یا کتاب‌هایی که مغفول ماندند از زیر خاک دربیایند. آنهایی که خوب بودند اگر چاپ مجدد نیاز دارد چاپ شوند و همچنین باید یک تعاملی با طیف عظیمی از نویسندگان خوب و چیره‌دست که بعضی‌ها در محاق‌اند، در سکوت‌اند برقرار شود. باید با اینها صحبت شود و چرایی‌اش مشخص شود؛ منهای بچه‌های جوان و افرادی که دارند می‌آیند و دارند کار می‌کنند. بالاخره آنهایی که قدیمی‌تر هستند، صاحب امضا هستند، در زمینه‌هایی کارهای خلاقه داشتند، کارهای دفاع مقدسی داشتند و اگر ساکت‌اند باید دید چرا. باید خواهش کرد که ورود پیدا کنند و صحبتشان را شنید.

پس خوشبین هستید به آینده این جریان؟

خانم راضیه تجار: بله و معتقد هم نیستم که مردم ما کم می‌خوانند. درست است در ازای جمعیت هشتاد و چند میلیونی ما که ان شاء الله بیشتر هم بشود و با آن پیشینه ادبیات کهن و قدمتمان، انتظار ما زیاد است ولی گرفتاری‌های اقتصادی و ... و اصلاً اینکه مردم ما بیشتر شنیداری هستند، دیداری هستند تا خوانشی. با همه اینها این موضوع واقعاً رشد داشته است. منتها باید هم در دسترس باشد، هم تبلیغ شود و هم اینکه بالاخره از لحاظ مالی خانواده‌ها تمهیداتی اندیشیده شود.

باید این فرهنگ‌سازی از مدارس صورت بگیرد. واقعاً دلسوزانی باشند، معلم و مدیر و ناظم‌ها و...  یا از بیرون افرادی دعوت‌ شوند که بروند با بچه‌ها صحبت کنند تا این ارتباط برقرار شود. حتی باید از مهدکودک‌ها این آموزش‌ها داده شود که با کتاب آشنا شوند، غذای روح باشد در نتیجه آن خودش عاملی خواهد بود که از این سرگردانی نسل جدید جلوگیری شود. بعضی‌ها که واقعاً مدام در گوشی می‌چرخند نمی‌دانند این غذای فست‌فودی است و غذای اصلی بهترین انتخاب ‌است که حالا به صورت کتاب درآمده است. گرچه حالا بعضی کتاب‌ها صوتی است و بعضی‌ها خریداری می‌کنند و می‌شنوند اما هیچ لذتی بالاتر از آن کتابی نیست که حجمش را آدم می‌بیند، در دست می‌گیرد، می‌بندد، باز می‌کند و نفس می‌گیرد.

از شما تشکر می‌کنم. ان‌شاالله شاهد توفیقات بیشتر شما و جریان ادبیات مقاومت و دفاع مقدس باشیم.



لیست کل یادداشت های این وبلاگ