سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و گفته‏اند که در روزگار خلافت عمر بن خطاب از زیور کعبه و فراوانى آن نزد وى سخن رفت ، گروهى گفتند اگر آن را به فروش رسانى و به بهایش سپاه مسلمانان را آماده گردانى ثوابش بیشتر است . کعبه را چه نیاز به زیور است ؟ عمر قصد چنین کار کرد و از امیر المؤمنین پرسید ، فرمود : ] [ قرآن بر پیامبر ( ص ) نازل گردید و مالها چهار قسم بود : مالهاى مسلمانان که آن را به سهم هر یک میان میراث بران قسمت نمود . و غنیمت جنگى که آن را بر مستحقانش توزیع فرمود . و خمس که آن را در جایى که باید نهاد . و صدقات که خدا آن را در مصرفهاى معین قرار داد . در آن روز کعبه زیور داشت و خدا آن را بدان حال که بود گذاشت . آن را از روى فراموشى رها ننمود و جایش بر خدا پوشیده نبود . تو نیز آن را در جایى بنه که خدا و پیامبر او مقرر فرمود . [ عمر گفت اگر تو نبودى رسوا مى‏شدیم و زیور را به حال خود گذارد . ] [نهج البلاغه]
 
چهارشنبه 91 اردیبهشت 13 , ساعت 4:57 عصر

در اینکه ذو القرنین که در قرآن مجید آمده از نظر تاریخى چه کسى بوده است، و بر کدام یک از مردان معروف تاریخ منطبق مى‏شود؟ در میان مفسران گفتگو بسیار است، نظرات مختلفى در این زمینه ابراز شده که مهمترین آنها سه نظریه زیر است.
اول: بعضى معتقدند او کسى جز" اسکندر مقدونى" نیست، لذا بعضى او را به نام اسکندر ذو القرنین مى‏خوانند، و معتقدند که او بعد از مرگ پدرش بر کشورهاى روم و مغرب و مصر تسلط یافت، و شهر اسکندریه را بنا نمود، سپس شام و بیت المقدس را در زیر سیطره خود گرفت، و از آنجا به ارمنستان رفت، عراق و ایران را فتح کرد، سپس قصد" هند" و" چین" نمود و از آنجا به خراسان بازگشت شهرهاى فراوانى بنا نهاد، و به عراق آمد و بعد از آن در شهر" زور" بیمار شد و از دنیا رفت، و به گفته بعضى بیش از 36 سال عمر نکرد، جسد او را به اسکندریه بردند در آنجا دفن نمودند «1».


دوم: جمعى از مورخین معتقدند ذو القرنین یکى از پادشاهان" یمن" بوده (پادشاهان یمن بنام" تبع" خوانده مى‏شدند که جمع آن" تبابعه" است).
از جمله" اصمعى" در تاریخ عرب قبل از اسلام، و" ابن هشام" در تاریخ معروف خود بنام" سیره" و" ابو ریحان بیرونى" در" الآثار الباقیه" را مى‏توان نام برد که از این نظریه دفاع کرده‏اند.
__________________________________________________
(1) تفسیر فخر رازى ذیل آیات مورد بحث و کامل ابن اثیر جلد 1 صفحه 287، بعضى معتقدند نخستین کسى که این نظریه را ابراز کرده شیخ ابو على سینا در کتاب الشفاء بوده است.


تفسیر نمونه، ج‏12، ص: 543
حتى در اشعار" حمیرى‏ها" (که از اقوام یمن بودند) و بعضى از شعراى جاهلیت اشعارى دیده مى‏شود که در آنها افتخار به وجود" ذو القرنین" کرده‏اند «1».
طبق این فرضیه، سدى را که ذو القرنین ساخته همان سد معروف" مارب" است.
سومین نظریه که ضمنا جدیدترین آنها محسوب مى‏شود همانست که دانشمند معروف اسلامى" ابو الکلام آزاد" که روزى وزیر فرهنگ کشور هند بود، در کتاب محققانه‏اى که در این زمینه نگاشته است آمده «2».
طبق این نظریه ذو القرنین همان" کورش کبیر" پادشاه هخامنشى است.
از آنجا که نظریه اول و دوم تقریبا هیچ مدرک قابل ملاحظه تاریخى ندارد و از آن گذشته، نه اسکندر مقدونى داراى صفاتى است که قرآن براى ذو القرنین شمرده و نه هیچیک از پادشاهان یمن.
به علاوه" اسکندر مقدونى" سد معروفى نساخته، اما" سد مارب" در" یمن" سدى است که با هیچیک از صفاتى که قرآن براى سد ذو القرنین ذکر کرده است تطبیق نمى‏کند، زیرا سد ذو القرنین طبق گفته قرآن از آهن و مس ساخته شده بود، و براى جلوگیرى از هجوم اقوام وحشى بوده، در حالى که سد مارب از مصالح معمولى، و به منظور جمع‏آورى آب و جلوگیرى از طغیان سیلابها ساخته شده بود، که شرح آن را قرآن در سوره" سبا" بیان کرده است.
به همین دلیل بحث را بیشتر روى نظریه سوم متمرکز مى‏کنیم، و در اینجا
__________________________________________________
(1) المیزان جلد 13 صفحه 414.
(2) این کتاب به فارسى ترجمه شده و بنام" ذو القرنین یا کورش کبیر" انتشار یافته، و بسیارى از مفسران و مورخان معاصر، این نظریه را با لحن موافق در کتابهاى خود مشروحا آورده‏اند.


تفسیر نمونه، ج‏12، ص: 544
لازم مى‏دانیم به چند امر دقیقا توجه شود:
الف: نخستین مطلبى که در اینجا جلب توجه مى‏کند این است که" ذو القرنین" (صاحب دو قرن) چرا به این نام نامیده شده است؟
بعضى معتقدند این نامگذارى به خاطر آن است که او به شرق و غرب عالم رسید که عرب از آن تعبیر به قرنى الشمس (دو شاخ آفتاب) مى‏کند.
بعضى دیگر معتقدند که این نام به خاطر این بود که دو قرن زندگى یا حکومت کرد، و در اینکه مقدار قرن چه اندازه است نیز نظرات متفاوتى دارند.
بعضى مى‏گویند در دو طرف سر او برآمدگى مخصوصى بود و به خاطر آن به ذو القرنین معروف شد.
و بالآخره بعضى بر این عقیده‏اند که تاج مخصوص او داراى دو شاخک بود.
و عقائد دیگرى که نقل همه آنها به طول مى‏انجامد، و چنان که خواهیم دید مبتکر نظریه سوم یعنى" ابو الکلام آزاد" از این لقب، استفاده فراوانى براى اثبات نظریه خود کرده است.
ب: از قرآن مجید به خوبى استفاده مى‏شود که ذو القرنین داراى صفات ممتازى بود:
- خداوند اسباب پیروزیها را در اختیار او قرار داد.
- او سه لشگرکشى مهم داشت: نخست به غرب، سپس به شرق و سرانجام به منطقه‏اى که در آنجا یک تنگه کوهستانى وجود داشته، و در هر یک از این سفرها با اقوامى برخورد کرد که شرح صفات آنها در تفسیر آیات گذشت.
- او مرد مؤمن و موحد و مهربانى بود، و از طریق عدل و داد منحرف نمى‏شد، و به همین جهت مشمول لطف خاص پروردگار بود. او یار نیکوکاران و دشمن ظالمان و ستمگران بود، و به مال و ثروت دنیا علاقه‏اى نداشت.
- او هم به خدا ایمان داشت و هم به روز رستاخیز. تفسیر نمونه، ج‏12، ص: 545
- او سازنده یکى از مهمترین و نیرومندترین سدها است، سدى که در آن بجاى آجر و سنگ از آهن و مس استفاده شد (و اگر مصالح دیگر در ساختمان آن نیز به کار رفته باشد تحت الشعاع این فلزات بود) و هدف او از ساختن این سد کمک به گروهى مستضعف در مقابل ظلم و ستم قوم یاجوج و ماجوج بوده است.
- او کسى بوده که قبل از نزول قرآن نامش در میان جمعى از مردم شهرت داشت، و لذا قریش یا یهود از پیغمبر ص در باره آن سؤال کردند، چنان که قرآن مى‏گوید یَسْئَلُونَکَ عَنْ ذِی الْقَرْنَیْنِ:" از تو در باره ذو القرنین سؤال مى‏کنند".
اما از قرآن چیزى که صریحا دلالت کند او پیامبر بوده استفاده نمى‏شود هر چند تعبیراتى در قرآن هست که اشعار به این معنى دارد چنان که در تفسیر آیات سابق گذشت.
از بسیارى از روایات اسلامى که از پیامبر ص و ائمه اهل بیت ع نقل شده نیز مى‏خوانیم:" او پیامبر نبود بلکه بنده صالحى بود" «1» ج: اساس قول سوم (ذو القرنین کورش کبیر بوده است) به طور بسیار فشرده بر دو اصل استوار است:
نخست اینکه: سؤال کنندگان در باره این مطلب از پیامبر اسلام ص طبق روایاتى که در شان نزول آیات نازل شده است یهود بوده‏اند، و یا قریش به تحریک یهود، بنا بر این باید ریشه این مطلب را در کتب یهود پیدا کرد.
از میان کتب معروف یهود به کتاب دانیال فصل هشتم بازمى‏گردیم، در آنجا چنین مى‏خوانیم:
" در سال سلطنت" بل شصر" به من که دانیالم رؤیایى مرئى شد بعد از رؤیایى که اولا به من مرئى شده بود، و در رؤیا دیدم، و هنگام دیدنم چنین‏
__________________________________________________
(1) به تفسیر نور الثقلین جلد سوم صفحات 294 و 295 مراجعه شود.


تفسیر نمونه، ج‏12، ص: 546
شد که من در قصر" شوشان" که در کشور" عیلام" است بودم و در خواب دیدم که در نزد نهر" اولاى" هستم و چشمان خود را برداشته نگریستم و اینکه قوچى در برابر نهر بایستاد و صاحب دو شاخ بود، و شاخهایش بلند ... و آن قوچ را به سمت" مغربى" و" شمالى" و" جنوبى" شاخ زنان دیدم، و هیچ حیوانى در مقابلش مقاومت نتوانست کرد، و از اینکه احدى نبود که از دستش رهایى بدهد لهذا موافق رأى خود عمل مى‏نمود و بزرگ مى‏شد ..." «1»
پس از آن در همین کتاب از" دانیال" چنین نقل شده:" جبرئیل بر او آشکار گشت و خوابش را چنین تعبیر نمود:
قوچ صاحب دو شاخ که دیدى ملوک مدائن و فارس است (یا ملوک ماد و فارس است).
یهود از بشارت رؤیاى دانیال چنین دریافتند که دوران اسارت آنها با قیام یکى از پادشاهان ماد و فارس، و پیروز شدنش بر شاهان بابل، پایان مى‏گیرد، و از چنگال بابلیان آزاد خواهند شد.
چیزى نگذشت که" کورش" در صحنه حکومت ایران ظاهر شد و کشور ماد و فارس را یکى ساخت، و سلطنتى بزرگ از آن دو پدید آورد، و همانگونه که رؤیاى دانیال گفته بود که آن قوچ شاخهایش را به غرب و شرق و جنوب مى‏زند کورش نیز در هر سه جهت فتوحات بزرگى انجام داد.
یهود را آزاد ساخت و اجازه بازگشت به فلسطین به آنها داد.
جالب اینکه در تورات در کتاب" اشعیا" فصل 44 شماره: 28 چنین مى‏خوانیم:" آن گاه در خصوص کورش مى‏فرماید که شبان من اوست، و تمامى مشیتم را به اتمام رسانده به" اورشلیم خواهد گفت که بنا کرده خواهى شد".
این جمله نیز قابل توجه است که در بعضى از تعبیرات تورات، از کورش‏
__________________________________________________
(1) کتاب دانیال فصل هشتم جمله‏هاى 1- 4


تفسیر نمونه، ج‏12، ص: 547
تعبیر به عقاب مشرق، و مرد تدبیر که از مکان دور خوانده خواهد شد آمده است (کتاب اشعیا فصل 46 شماره: 11).
دوم: اینکه در قرن نوزدهم میلادى در نزدیکى استخر در کنار نهر" مرغاب" مجسمه‏اى از کورش کشف شد که تقریبا به قامت یک انسان است، و کورش را در صورتى نشان مى‏دهد که دو بال همانند بال عقاب از دو جانبش گشوده شد، و تاجى به سر دارد که دو شاخ همانند شاخ‏هاى قوچ در آن دیده مى‏شود.
این مجسمه که نمونه بسیار پر ارزشى از فن حجارى قدیم است آن چنان جلب توجه دانشمندان را نمود که گروهى از دانشمندان آلمانى فقط براى تماشاى آن به ایران سفر کردند.
از تطبیق مندرجات تورات با مشخصات این مجسمه این احتمال در نظر این دانشمند کاملا قوت گرفت که نامیدن" کورش" به" ذو القرنین" (صاحب دو شاخ) از چه ریشه‏اى مایه مى‏گرفت، و همچنین چرا مجسمه سنگى کورش داراى بالهایى همچون بال عقاب است، و به این ترتیب بر گروهى از دانشمندان مسلم شد که شخصیت تاریخى ذو القرنین از این طریق کاملا آشکار شده است.
آنچه این نظریه را تایید مى‏کند اوصاف اخلاقى است که در تاریخ براى کورش نوشته‏اند.
هردوت مورخ یونانى مى‏نویسد:" کورش" فرمان داد تا سپاهیانش جز به روى جنگجویان شمشیر نکشند، و هر سرباز دشمن که نیزه خود را خم کند او را نکشند، و لشگر کورش فرمان او را اطاعت کردند بطورى که توده ملت، مصائب جنگ را احساس نکردند.
و نیز" هردوت" در باره او مى‏نویسد: کورش پادشاهى کریم و سخى و بسیار ملایم و مهربان بود، مانند دیگر پادشاهان به اندوختن مال حرص نداشت تفسیر نمونه، ج‏12، ص: 548
بلکه نسبت به کرم و عطا حریص بود، ستم‏زدگان را از عدل و داد برخوردار مى‏ساخت و هر چه را متضمن خیر بیشتر بود دوست مى‏داشت.
و نیز مورخ دیگر" ذى‏نوفن" مى‏نویسد: کورش پادشاه عاقل و مهربان بود و بزرگى ملوک با فضائل حکماء در او جمع بود، همتى فائق، وجودى غالب داشت، شعارش خدمت انسانیت و خوى او بذل عدالت بود، و تواضع و سماحت در وجود او جاى کبر و عجب را گرفته بود.
جالب اینکه این مورخان که کورش را این چنین توصیف کرده‏اند از تاریخ‏نویسان بیگانه بودند نه از قوم یا ابناء وطن او، بلکه اهل یونان بودند و مى‏دانیم مردم یونان به نظر دوستى به کورش نگاه نمى‏کردند، زیرا با فتح" لیدیا" به دست کورش شکست بزرگى براى ملت یونان فراهم گشت.
طرفداران این عقیده مى‏گویند اوصاف مذکور در قرآن مجید در باره ذو القرنین با اوصاف کورش تطبیق مى‏کند.
از همه گذشته کورش سفرهایى به شرق غرب و شمال انجام داد که در تاریخ زندگانیش به طور مشروح آمده است، و با سفرهاى سه‏گانه‏اى که در قرآن ذکر شده قابل انطباق مى‏باشد:
نخستین لشگر کشى کورش به کشور" لیدیا" که در قسمت شمال آسیاى صغیر قرار داشت صورت گرفت، و این کشور نسبت به مرکز حکومت کورش جنبه غربى داشت.
هر گاه نقشه ساحل غربى آسیاى صغیر را جلو روى خود بگذاریم خواهیم دید که قسمت اعظم ساحل در خلیجک‏هاى کوچک غرق مى‏شود، مخصوصا در نزدیکى" ازمیر" که خلیج صورت چشمه‏اى به خود مى‏گیرد.
قرآن مى‏گوید ذو القرنین در سفر غربیش احساس کرد خورشید در چشمه گلالودى فرو مى‏رود.
این صحنه همان صحنه‏اى بود که کورش به هنگام فرو رفتن قرص آفتاب تفسیر نمونه، ج‏12، ص: 549
(در نظر بیننده) در خلیجک‏هاى ساحلى مشاهده کرد.
لشگرکشى دوم کورش به جانب شرق بود، چنان که" هردوت" مى‏گوید:
این هجوم شرقى کوروشى بعد از فتح" لیدیا" صورت گرفت، مخصوصا طغیان بعضى از قبائل وحشى بیابانى کورش را به این حمله واداشت.
تعبیر قرآن" حَتَّى إِذا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَها تَطْلُعُ عَلى‏ قَوْمٍ لَمْ نَجْعَلْ لَهُمْ مِنْ دُونِها سِتْراً" اشاره به سفر کورش به منتهاى شرق است که مشاهده کرد خورشید بر قومى طلوع مى‏کند که در برابر تابش آن سایبانى ندارند اشاره به اینکه آن قوم بیابان‏گرد و صحرانورد بودند.
کورش لشگر کشى سومى داشت که به سوى شمال، به طرف کوه‏هاى قفقاز بود، تا به تنگه میان دو کوه رسید، و براى جلوگیرى از هجوم اقوام وحشى با درخواست مردمى که در آنجا بودند در برابر تنگه سد محکمى بنا کرد.
این تنگه در عصر حاضر تنگه" داریال" نامیده مى‏شود که در نقشه‏هاى موجود میان" ولادى کیوکز" و" تفلیس" نشان داده مى‏شود، در همانجا که تا کنون دیوار آهنى موجود است، این دیوار همان سدى است که کورش بنا نموده زیرا اوصافى که قرآن در باره سد ذو القرنین بیان کرده کاملا بر آن تطبیق میکند.
این بود خلاصه آنچه در تقویت نظریه سوم بیان شده است. «1»
درست است که در این نظریه نیز نقطه‏هاى ابهامى وجود دارد، ولى فعلا مى‏توان از آن به عنوان بهترین نظریه در باره تطبیق ذو القرنین بر رجال معروف تاریخى نام برد.



لیست کل یادداشت های این وبلاگ