سفارش تبلیغ
صبا ویژن
همچنان که خورشید و شب با یکدیگر جمع نمی شوند، خدا دوستی و دنیا دوستی با یکدیگر جمع نمی شوند . [امام علی علیه السلام]
 
پنج شنبه 89 مهر 1 , ساعت 12:14 صبح

بسم رب شهداو صدقین

یادی از«اول مهر»، روزشروع مدارس در ایران

زندگی راستی چه زود می‌گذرد! انگار همین دیروز بود. وقتی که از مدرسه می‌آمدیم، با بغضی چمبره زده در گلو و کف دستی تاول زده از ترکه آلبالو، و مادر که دلسوزانه به تسلای ما، و یا شاید به دلوجوئی از خودش، با همه دانایی که داشت زمزمه می‌کرد: «بچه جون تو هنوز نمیدونی. از قدیم گفته‌اند چوب معلم گُله . . .

شور و شوق این روزها شاید بیشتر در چشمان نوآموزانی باشد که برای قرار گرفتن در پشت میزهای چوبی کوچک سر از پا نمی‌شناسند.

با خوشحالی همراه پدر و مادرشان کلیه وسایل مدرسه را خریده و بی‌تابانه در انتظار بازگشایی مدارس‌اند.

پس یک دنیا تبریک به بزرگی دنیای تمام قلم و کاغذها به همه بچه‌مدرسه‌ای‌هایی که اول مهر راهی مدرسه می شوند. و با شنیدن زنگ اول مهر, زنگ زندگی و حیات نیز در جان آنها نواخته می شود.

بعد از سه ماه تعطیلی دوباره فریاد دانش آموزان پنجره های کلاس را می لرزاند. هیجان بچه ها سکوت سه ماهه مدارس را می شکند و آنها باذوق و شوق این روز را آغاز می کنند. دوباره پشت نیمکت‌ها می روند و سال تحصیلی جدید آغاز می شود.

و شاید آنها که سالیانی اندک و یا بسیار است که دوران مدرسه را سپری کرده اند دلشان بخواهد که پاییز آنها هم با اول مهر و آغاز مدارس رنگ و بوی دیگری به خود بگیرد, باز صبح روز اول مهر قلبشان تاپ تاپ کند. مضطرب دوستی‌هایی شوند که قرار است شکل بگیرد. دلهره این را داشته باشند که خانم معلم خوش اخلاق است یا بداخلاق. درس جدید چیست؟ دو به علاوه دو چند؟ کی برف می آید و مدرسه تعطیل می شود؟ کی زنگ می خورد؟ و خیلی چیزهای دیگر.

مهری دیگر از راه رسید و صدای زنگ مدرسه با همه شور و شوق خود, شاید رنگی از حسرت را هم بر دل برخی بنشاند.



لیست کل یادداشت های این وبلاگ