سفارش تبلیغ
صبا ویژن
برادرانِ راستین به دست آر و بر شمارشان بیفزای که به هنگام آسایش، ساز و برگ اند و به هنگام سختی، سپر . [امام علی علیه السلام]
 
شنبه 102 مهر 15 , ساعت 9:40 عصر

دوست شهید اسماعیل نیک‌صفت تعریف می‌کند: شبی برایمان آش آورده بودند و ما جز یک نعلبکی، وسیله دیگری برای خوردن آش نداشتیم. اسماعیل مشتش را در قابلمه کرد،شروع به خوردن کرد.

نوربالا| آش را با جایش برداشت و برد!

به گزارش خبرنگار حوزه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، بیشتر ما تصور می‌کنیم شهدا افرادی آرام و بی‌سروصدا بودند. اما خیلی از آن‌ها شیطنت‌های خاص خود را داشتند.

روایتی که می‌خوانید خاطره‌‌ای درباره شهید اسماعیل نیک‌صفت است که از زبان همکارش اسماعیل کریمی در کتاب «به رسم آتش» به قلم حبیب‌الله دهقانی آمده:

«هر دوی ما پیش امام جمعه بودیم. اسماعیل محافظ بود و من راننده. یک شب برایمان آش آورده بودند. قاشق نداشتیم. 2 تا از بچه‌ها هم مهمان ما بودند. برای خوردن آش فقط نعلبکی داشتیم.

اسماعیل تعارف کرد که ما بخوریم. همین که مشغول خوردن شدیم و نعلبکی اول و دوم بالا رفت، یکباره دستش را داخل قابلمه برد و خورد!

با این کارش نمی‌دانستیم بخندیم یا سروصدا کنیم. تا رفتیم قابلمه را بگیریم و چند تا مشت و لگد نثار اسماعیل کنیم، قابلمه را برداشت و فرار کرد!»



لیست کل یادداشت های این وبلاگ