سهم من ازنبودنت اينجا
شب وتاريکي وشکيبايي است
شب ويک پنجره به سمت خيال
شب ويک آسمان تنهاييست
گاه شب هاکبوتريادت
مي نشيندکنارپنجره ام
مي شودصاف وروشن ازنفسش
شيشه ي سردوتار پنجره ام
عطرجمعه دوباره پيچيده ست
درهواي غريب وخسته ي من
کاش ميشددوباره پربکشد
دل تنهاوپرشکسته ي من
آه بي توچقدرغمگينند
جمعه هاي غريب وبغض آلود
ميشود درغروب نمناکش
گريه هاي پرازترانه سرود
بازهم يک شب سياه وکبود
چشم هاخيس ودست به دعا
ميشوددرميان پنجره ديد
جاده اي سمت روشنايي ها