سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آن که به بلایى سخت دچار است چندان به دعا نیاز ندارد تا بى بلایى که بلایش در انتظار است . [نهج البلاغه]
 
چهارشنبه 92 مرداد 9 , ساعت 1:57 صبح

سلام به همه دوستان .نماز روزه ها قبول .شبهای قدر التماس دعا.شهادت اول مظلوم عالم امیر مومنان تسلیت باد.

آیا روایت معتبری در باره کندن در قلعه خیبر توسط امیرمؤمنان علیه السلام وجود دارد؟
یکی از فضائل بی‌نظیر امیرمؤمنان علیه السلام که هیچ شخص دیگری در آن شریک نیست، قضیه کندن قلعه خیبر توسط آن حضرت است.

برجستگی و اهمیت این فضیلت از آن جا آشکار می‌شود که بدانیم لشکر اسلام چندین روز پشت دروازه این قلعه متوقف ماندند و فرماندهان مسلمان یکی از پس دیگری برای فتح این قلعه هجوم می‌آوردند؛ اما شکست خورده، درمانده و دست از پا درازتر به لشکرگاه برمی‌گشتند.

از جمله این فرماندهان ابوبکر و عمر بود که رسول خدا صلی الله علیه وآله پرچم را به دست آن‌ها داد تا قلعه را فتح و شادی را به اردوگاه اسلام بیاوردند؛ اما هر دوی آنان نرسیده به دروازه قلعه شکست خورده و با فرار خود نا امیدی و سرشکستگی را در میان مسلمانان افزایش دادند.

حاکم نیشابوری در المستدرک در باره فرار ابوبکر می‌نویسد:

از أبو لیلی نقل شده است که امیرمؤمنان علیه السلام به او گفت: ای ابو لیلی ! آیا در خیبر با ما نبودی؟ گفت: بلی به خدا سوگند همراه شما بودم. امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: رسول خدا صلی الله علیه وآله ابوبکر را به سوی خیبر فرستاد، او همراه مردم رفت و شکست خورده برگشت.

سند این روایت صحیح است؛ اما بخاری و مسلم نقل نکرده‌اند.

4338 أَخْبَرَنَا أَبُو قُتَیْبَةَ سَالِمُ بْنُ الْفَصْلِ الآدَمِیُّ بِمَکَّةَ، ثنا مُحَمَّدُ بْنُ عُثْمَانَ بْنِ أَبِی شَیْبَةَ، ثنا عَلِیُّ بْنُ هَاشِمٍ، عَنِ ابْنِ أَبِی لَیْلَى، عَنِ الْحَکَمِ، وَعِیسَى، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ، عَنْ أَبِی لَیْلَى، عَنْ عَلِیٍّ، أَنَّهُ قَالَ: یَا أَبَا لَیْلَى أَمَا کُنْتَ مَعَنَا بِخَیْبَرَ؟ قَالَ: بَلَى وَاللَّهِ کُنْتُ مَعَکُمْ، قَالَ: فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ بَعَثَ أَبَا بَکْرٍ إِلَى خَیْبَرَ، فَسَارَ بِالنَّاسِ وَانْهَزَمَ حَتَّى رَجَعَ ".

هَذَا حَدِیثٌ صَحِیحُ الإِسْنَادِ، وَلَمْ یُخَرِّجَاهُ

 

المستدرک على الصحیحین ج3، ص39

شمس الدین ذهبی نیز در تلخیص المستدرک گفته است که سند این روایت صحیح است.

و در باره فرار عمر می‌نویسد:

 

أَخْبَرَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ الْمَحْبُوبِیُّ بِمَرْوَ، ثنا سَعِیدُ بْنُ مَسْعُودٍ، ثنا عُبَیْدُ اللَّهِ بْنُ مُوسَى، ثنا نُعَیْمُ بْنُ حَکِیمٍ، عَنْ أَبِی مُوسَى الْحَنَفِیِّ، عَنْ عَلِیٍّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: " سَارَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ إِلَى خَیْبَرَ، فَلَمَّا أَتَاهَا بَعَثَ عُمَرُ رَضِیَ اللَّهُ تَعَالَى عَنْهُ، وَبَعَثَ مَعَهُ النَّاسَ إِلَى مَدِینَتِهِمْ أَوْ قَصْرِهِمْ، فَقَاتَلُوهُمْ فَلَمْ یَلْبَثُوا أَنْ هَزَمُوا عُمَرَ وَأَصْحَابَهُ، فَجَاءُوا یُجَبِّنُونَهُ وَیُجَبِّنُهُمْ، فَسَارَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ " الْحَدِیثُ.

هَذَا حَدِیثٌ صَحِیحُ الإِسْنَادِ، وَلَمْ یُخَرِّجَاهُ

 

حَدَّثَنَا أَبُو بَکْرٍ أَحْمَدُ بْنُ سَلْمَانَ الْفَقِیهُ بِبَغْدَادَ، ثنا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سُلَیْمَانَ، ثنا الْقَاسِمُ بْنُ أَبِی شَیْبَةَ، ثنا یَحْیَى بْنُ یَعْلَى، ثنا مَعْقِلُ بْنُ عُبَیْدِ اللَّهِ، عَنْ أَبِی الزُّبَیْرِ، عَنْ جَابِرٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، " أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ دَفَعَ الرَّایَةَ یَوْمَ خَیْبَرَ إِلَى عُمَرَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، فَانْطَلَقَ، فَرَجَعَ یُجَبِّنُ أَصْحَابَهُ وَیُجَبِّنُونُهُ ".

 

هَذَا حَدِیثٌ صَحِیحٌ عَلَى شَرْطِ مُسْلِمٍ، وَلَمْ یُخَرِّجَاهُ.

 

امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: رسول خدا صلی الله علیه وآله به خبیر رفت، هنگامی که به آن جا رسید، عمر را به همراه مردم به سوی شهر و یا قصر اهل خبیر فرستاد، عمر جنگید؛ اما طولی نکشید که عمر و همراهانش شکست خوردند. وقتی برگشتند، مردم عمر را به ترسیدن متهم می‌کردند و عمر آن‌ها را متهم می‌کرد.

 

سند این روایت صحیح است؛ اما بخاری و مسلم نقل نکرده‌اند.

از جابر بن عبد الله نقل شده است که در روز خبیر، رسول خدا صلی الله علیه وآله پرچم را به دست عمر داد، پس عمر رفت و برگشت؛ در حالی که یارانش او را متهم به ترس می‌کردند و او یارانش را.

این روایت صحیح است و شرایط صحیح مسلم را دارد؛ اما او نقل نکرده است.

المستدرک على الصحیحین ج3، ص40

شمس الدین ذهبی نیز در تلخیص المستدرک، صحت این دو روایت را تأیید کرده است.

پیام‌آور خدا که درود خدا بر او خاندان پاکش باد، وقتی چنین دید، در میان لشکریان آمد و فرمود:

«فردا پرچم را به دست کسی خواهد داد که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش نیز او را دوست دارند، او کسی است که هیچ‌گاه پشت به دشمن نکرده و فرار نخواهد کرد و خداوند به وسیله او فتح و پیروزی را نصیب مسلمانان می‌نماید».

فرادی آن روز وقتی رسول خدا صلی الله علیه وآله به میان مسلمانان آمد، فرماندهان مسلمانان با گردن‌های کشیده چشم به دهان مبارک پیامبر خدا دوخته بودند که این فرمانده لایق چه کسی است که خداوند او را شایسته فتح و پیروزی دانسته است.

تاریخ نویسان شیعه و سنی نوشته‌اند که امیرمؤمنان علیه السلام در این چند روز گرفتار چشم‌درد بود و نمی‌توانست جایی را ببیند. پیامبر خدا هنگامی که در میان انبوه جمعیت امیرمؤمنان علیه السلام را نیافت و از بیماری ایشان با خبر شد، او را خواست و از آب دهان پاک و مبارک خود به چشمان امیرمؤمنان علیه السلام کشید تا اثری از بیماری در چشم آن حضرت دیده نشود.

در روایتی که محمد بن اسماعیل بخاری نقل کرده است، رسول خدا صلی الله علیه وآله در شبی که قرار بود پرچم را به دست مبارک امیرمؤمنان علیه السلام بسپارد، فرمود:

فردا پرچم را به دست کسی خواهم داد که خداوند فتح و پیروزی را به دست او نصیب ما می‌کند، کسی که خدا و پیامبرش را دوست دارد و خدا و پیامبرش نیز او را دوست دارند.

 

حدثنا قُتَیْبَةُ بن سَعِیدٍ حدثنا یَعْقُوبُ بن عبد الرحمن عن أبی حَازِمٍ قال أخبرنی سَهْلُ بن سَعْدٍ رضی الله عنه أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) قال یوم خَیْبَرَ لَأُعْطِیَنَّ هذه الرَّایَةَ غَدًا رَجُلًا یَفْتَحُ الله على یَدَیْهِ یُحِبُّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَیُحِبُّهُ الله وَرَسُولُهُ قال فَبَاتَ الناس یَدُوکُونَ لَیْلَتَهُمْ أَیُّهُمْ یُعْطَاهَا فلما أَصْبَحَ الناس غَدَوْا على رسول اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) کلهم یَرْجُو أَنْ یُعْطَاهَا فقال أَیْنَ عَلِیُّ بن أبی طَالِبٍ فَقِیلَ هو یا رَسُولَ اللَّهِ یَشْتَکِی عَیْنَیْهِ قال فَأَرْسَلُوا إلیه فَأُتِیَ بِهِ فَبَصَقَ رسول اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) فی عَیْنَیْهِ وَدَعَا له فَبَرَأَ حتى کَأَنْ لم یَکُنْ بِهِ وَجَعٌ فَأَعْطَاهُ الرَّایَةَ فقال عَلِیٌّ یا رَسُولَ اللَّهِ أُقَاتِلُهُمْ حتى یَکُونُوا مِثْلَنَا.

 

مردم شب را تا صبح بیدار و منتظر بودند که این پرچم را به چه کسی خواهد داد. هنگامی که صبح شد، همگی وارد شدند بر پیامبر و همگی امید داشتند که پرچم به او داده شود. آن حضرت فرمود: علی بن أبی طالب کجا است؟ گفته شد: ای رسول خدا ! او چشم درد دارد، شخصی را به دنبالش فرستادند، هنگامی آمد، رسول خدا صلی الله علیه وآله آب دهانش را به چشمان آن حضرت مالید و برایش دعا کرد. چشمان ایشان فورا خوب شد، انگار که اصلا دردی نداشت. پس پرچم را به او داد. علی علیه السلام فرمود: ای پیامبر خدا ! با آن‌ها خواهم جنگید تا این که مثل ما شوند.

صحیح البخاری ج4، ص1542، ح3973

امیرمؤمنان علیه السلام به فرمان خدا و پیامبرش برای فتح خیبر حرکت و پیش از رسیدن به قلعه دو پهلوان نامدار یهودی یعنی مرحب و برادرش را که هیچ پهلوانی تا آن روز جرأت مقابله با آن‌ها را نداشت، از سر راه برداشت و سپس در قلعه خیبر را که چهل نفر برای باز و بسته کردن آن نیاز بود، از جا کند و آن را پلی قرار داد بر روی خندقی که پشت در کنده بودند تا سربازان مسلمان از روی آن رده و وارد قلعه شوند.

ارزش این فتح زمانی روشن می‌شود که بدانیم جبرئیل و میکائیل دو فرشته مقرب درگاه خداوند در این جنگ در خدمت امیرمؤمنان علیه السلام بوده‌اند و با ایشان همکاری می‌کرده‌اند.

احمد بن حنبل در مسند خود با سند صحیح این چنین نقل کرده است:

 

1719 حدثنا عبد اللَّهِ حدثنی أبی ثنا وَکِیعٌ عن شَرِیکٍ عن أبی إِسْحَاقَ عن هُبَیْرَةَ خَطَبَنَا الْحَسَنُ بن عَلِىٍّ رضی الله عنه فقال لقد فارقکم رَجُلٌ بِالأَمْسِ لم یَسْبِقْهُ الأَوَّلُونَ بِعَلْمٍ وَلاَ یُدْرِکُهُ الآخِرُونَ کان رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم یَبْعَثُهُ بِالرَّایَةِ جِبْرِیلُ عن یَمِینِهِ وَمِیکَائِیلُ عن شِمَالِهِ لاَ یَنْصَرِفُ حتى یُفْتَحَ له.

از هبیره نقل شده است که حسن بن علی علیهم السلام خطبه خواند و فرمود: شما دیشب مردی را از دست دادید که گذشتگان از او پیشی نگرفتند و آیندگان نیز به او نخواهند رسید. رسول خدا صلی الله علیه وآله پرچم را به دست او داد؛ در حالی که جبرئیل از طرف راست و میکائل از طرف چپ آن حضرت را همراهی می کردند، او باز نمی‌گشت؛ مگر این که فتح و پیروزی نصیبش می‌شد.

 

مسند أحمد بن حنبل ج2، ص344

احمد محمد شاکر، محقق کتاب مسند احمد سند این روایت را صحیح دانسته است

محمد ناصر الدین البانی نیز این روایت را در کتاب سلسل? الأحادیث الصحیحه آورده است:

سلسل? الأحادیث الصحیح?، ج5، ص660، ح2496

طبق این روایات امیرمؤمنان علیه السلام خدا و پیامبرش را دوست دارد و خدا و رسولش نیز او را دوست دارند. جبرئیل و میکائیل خادم امیرمؤمنان علیه السلام است و او را در فتح خبیر یاری کرده‌اند.

اما ابوبکر و عمر نه خدا و پیامبرش را دوست داشتند و نه خدا و پیامبر برای این دو نفر ارزشی قائل بودند؛ چون اگر چنین بود، آن‌ها جان خود را فدای راه اسلام می‌‌کردند و فرار را بر قرار ترجیح نمی‌دادند.

 

جبرئیل و میکائیل نیز تنها خدمت به امیرمؤمنان علیه السلام را برای خود افتخار دانسته‌اند و آن حضرت را یاری کرده‌اند؛ اما به ابوبکر و عمر هیچ کمکی نکرده‌اند.



لیست کل یادداشت های این وبلاگ